پرسش: آیا در منابع تاریخی درباره اینکه حضرت زینبسلاماللهعلیها زمانی که سر برادر را بر سر نیزه دید، بیتابی نموده و سرش را به کجاوه زد، صحبتی شده است؟
عزادارانی که قمهزنی میکنند، فعل خود را به همین واقعه مستند نموده و کار خود را نوعی تأسی و تقلید از زینب کبریسلاماللهعلیها میدانند و شکافتن سر خود را نوعی اظهار همدلی و همدردی با ایشان میشمارند، از این جهت بررسی درستي و نادرستي این روایت، حائز اهمیت است.
اصل این ماجرا از فردی به نام « مسلم جصاص»1 (گچکار) نقل شده که میگوید: هنگام بازسازی دروازه اصلی شهر کوفه، هیاهویی میشنود و به سمت آن حرکت میکند. اسرای واقعه عاشورا را در کجاوه میبیند. در این هنگام سر بریده امام حسینعلیهالسلام را بالای نیزه میبرند که حضرت زینبسلاماللهعلیها با مشاهده سر بریده برادر، از شدت ناراحتی سر خود را به چوب محمل میکوبد، بهگونهای كه خون از زیر مقنعهاش جاری میشود و با چشم گریان اشعاری را قرائت میکند.2
در برخی از کتابهای روایتکننده واقعه کربلا، این نقل بیان شده است؛3 ولی در منابع اوّلیه و کتابهای معتبر تاریخی نقلی از این روایت یافت نشد. شیخ عباس قمی(ره) منشاء این روایت را دو کتاب «نورالعین» و «منتخب طریحی» میداند؛ ولی در صحت ماجرای سركوبيدن حضرت زینبسلاماللهعلیها به محمل تردید میکند.4 اگر مراد از نورالعین، کتاب نور العین فی مشهد الحسین منتسب به اسفراینی5 باشد، در نسخهای که موجود بود، ماجرای کوبيدن سر حضرت زینبسلاماللهعلیها به محمل یافت نشد.
بنابراین میتوان «المنتخب فی جمع المراثی و الخطب» را از نظر سندی، اولین منبع ناقل این مطلب دانست.6 فخرالدین طریحى نجفی (م1085ق) نویسنده کتاب دانسته شده است. این کتاب را نه میتوان تاریخ یا مقتل نامید و نه میتوان آن را کتاب حدیثی و یا روایی خواند؛ بلکه مجموعهای از مراثی است که در قالب نثر خطابی و شعرگردآوری شده است.7
بنابراین هیچ یک از منابع معتبر عاشورا تا قرن نهم این ماجرا را نقل نمیکنند و مآخذ این نقل، کتابهایی از قبیل ناسخ التواریخ8 و منتخب طریحی میباشد که از اعتبار تاریخی برخوردار نیستند. چنانچه منتخب طریحی به صورت غیر مستند و بدون تحقیق تألیف شده و کتابشناسان و حدیثپژوهان از آن انتقاد کردهاند.9 یا ناسخ التواریخ که محمد تقی سپهر نویسنده درباری و حکومتی در عصر قاجار بود.10 نویسنده خود به تحریفساز بودن کتابش اذعان دارد.11 مجلسی در بحارالانوار با بیان اینکه در برخی کتب معتبر مطلب را دیدم روایت را مرسل میداند، با توجه به شباهت متن نقل شده با متن روایت شده در منتخب طریحی، به نظر میرسد که آن را از منتخب نقل کرده است.
نتيجه آنکه در منابع اوّلیه و کتابهای معتبر تاریخی، نقلی از این روایت، یافت نشد و هیچ یک از منابع معتبر عاشورا تا قرن نهم این ماجرا را نقل نمیکنند؛ بنابراين طبق استنادهاي تاريخی، اين داستان صحت ندارد و ساختگی است.
پینوشت:
- آنچه از کتب روایی بر می آید ظاهرا مسلم جصاص يکي از راويان و شاهداني است که در کوفه حضور داشته و به نقل بعضي اخبار از اسراي اهل بيت عليهمالسلام پرداخته است. در بحارالانوار و ديگر کتب اخبار از مسلم جصاص حديث کردهاند.
- سپهر، میرزا محمدتقی (م1297ق)، ناسخ التواریخ، تهران: کتابفروشی اسلامیه، 1398ق، ج3، ص 52-54.
- طریحی، فخرالدین بن محمد (م1087ق)، المنتخب، بیروت: موسسه التاریخ العربی، 1428ق، ج2، ص463؛ مجلسی، محمدباقر (م1110ق)، بحار الانوار، بیروت: داراحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق، ج45، ص 114 – 115؛ سپهر، ناسخ التواریخ، ج3، ص52-54.
- قمی، شیخ عباس (م1359ق)، منتهی الآمال فی تواریخ النبی و الآل، قم: دلیل ما، 1379ش، ج2، ص 938.
- اصل انتساب این کتاب به اسفرایینی زیر سوال است؛ رفاعی، عبدالجبار (معاصر)، معجم ما کتب عن الرسول و اهل البیت، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات، 1371ش، ج8، ص123.
- طریحی، معجم ما کتب عن الرسول و اهل البیت، ص 435 – 436.
- صحتی سردرودی، محمد، عاشوراپژوهی؛ با رویکردی به تحریف شناسی تاریخ امام حسین، قم: خادم الرضاعليهالسلام، چاپ پنجم، 1394ش، ص70-71.
- سپهر، ناسخ التواریخ، ج3، ص54.
- آقا بزرگ تهرانی، محمدحسن (م1348ش)، الذریعه، بیروت: دارالاضواء، چاپ سوم، 1403ق، ج22، ص420؛ قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال فی تواریخ النبی و الآل، ج1، ص753-754.
- صحتی سردرودی، عاشوراپژوهی؛ با رویکردی به تحریف شناسی تاریخ امام حسین، ص81.
- سپهر، ناسخ التواریخ، ج1، ص378.
نظرات